دانشگاه گیلان
نقد و نظریه ادبی
2476-7387
2820-9826
2
1
2017
03
21
دایانویای اسطوره چیست؟ پژوهشی در ساحت مغفول نظریه اسطورهشناختی نورتروپ فرای
7
32
FA
مسعود
آلگونه جونقانی
0000-0002-9211-7219
استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان
algooneh@yahoo.com
10.22124/naqd.2017.2524
فرای با الهام از نگرشهای اسطورهشناختی کاسیرر و الیاده و با بهکارگیری دیدگاههای فریزر و فروید و از سویی دیگر با پیگیری آرای منتقدان حلقۀ نقد نو به دیدگاهی ژرف در باب ساختار دوری و دیالکتیکی اسطوره نایل شد که به موجب آن شکلگیری اسطوره محصول دو سازوکار متفاوت به شمار میرود: گرایش اسطوره به نقل روایت در نظام دوری؛ و جهتگیری اسطوره به سمت ساختارهای کلامی خودایستا. فرای این سازوکار دوم را ذیل وجه مضمونمدار اسطوره بررسی میکند و معتقد است دایانویا یا معنا ساختار دیالکتیکی اسطوره است که از طریق پیکرهبندی، درهمتنیدگی و امتزاج تصاویر شکل میگیرد. با این همه، در قریببهاتفاق پژوهشهایی که به موضع نظری فرای میپردازند مبحث دایانویا عمدتاً مغفول ماندهاست. به این ترتیب، هدف از انجام این پژوهش آن است که با استخدام روش توصیفی-تحلیلی مبانی نظری فرای را در این باره نقد و بررسی کند و ضمن توجه به خاستگاههای نظری وی، سازوکار درونی دایانویا نیز تحلیل شود. در این بررسی مشخص میشود که دایانویای اسطوره با وجوه هیروگلیفی، هیراتیکی و دموتیکیِ بیان متلازم است و گذار اسطوره به سوی رُمانس، حماسه و نهایتاً تاریخ به واسطۀ عملکرد اصل جابهجایی ممکن میشود. در این گذار، اسطوره نامتبدل در نهایت به وجه واقعگرای ناتورآلیستی روی میآورد و اسطوره اگرچه پوشیده و نهفته میماند اما هرگز از میان نمیرود. بنابراین، به زعم فرای حتی آثاری که اساساً با رویکرد تاریخی نگاشته شدهاند این قابلیت را دارند که از طریق قرائت اسطورهشناختی تجزیه و تحلیل شوند.
اسطورهشناسی,ساختار دوری و دیالکتیکی اسطوره,میتوس,دایانویا,اصل جابهجایی
https://naqd.guilan.ac.ir/article_2524.html
https://naqd.guilan.ac.ir/article_2524_8af269dbbdafd4d5846ffd42f38d8ced.pdf
دانشگاه گیلان
نقد و نظریه ادبی
2476-7387
2820-9826
2
1
2017
03
21
تجزیه و تحلیل مضمون عشق نزد پروست و استاندال با تکیه بر دو برداشت کلاسیک و مدرن از مفهوم آگاهی
33
52
FA
مرتضی
بابک معین
دانشیار زبان و ادبیات فرانسه دانشگاه آزاد واحد تهران مرکزی
bajo_555@yahoo.com
10.22124/naqd.2017.2525
از جمله مضامین اصلی اثر <em>در جستجوی زمان از دست رفته</em> اثر مارسل پروست مضمون عشق است، که میتوان ادعا کرد سایر مضامین دیگر در ارتباط با این مضمون بنیادین معنا میدهند. هرچند پروست در تحلیلی که از عشق در این اثر ارائه میدهد، از بینشی که استاندال در اثر خود، <em>در باب عشق</em>، مطرح نموده، تأثیر گرفتهاست و طبیعتاً نقاط مشترکی بین این دو بینش وجود دارد، اما نباید تفاوت اساسی که این دو بینش را از یکدیگر جدا میکند نادیده گرفت. تفاوت این دو نگاه را میتوان با تکیه بر تفاوت بین دو بینش از آگاهی توجیه نمود: یکی آگاهی کلاسیک که بر تعبیری که دکارت از آگاهی دارد استوار است و دیگری تعبیر مدرنی که از آگاهی وجود دارد، که از آن جمله میتوان از تعبیری که مرلو-پونتی از آگاهی دارد اشاره کرد. مقاله حاضر ضمن مطرح کردن دو برداشت متفاوت از آگاهی و معرفی موشکافانه تحلیل پروست از عشق و نگاه مقایسهای آن با بینش استاندال، نشان خواهد داد چگونه دو بینش متفاوت از آگاهی میتواند به ما کمک کند تا تفاوت بنیادین و جوهرهای بین تحلیل عشق نزد پروست و استاندال را تجزیه و تحلیل کنیم.
پدیده عشق,پروست,استاندال,آگاهی کلاسیک,آگاهی مدرن
https://naqd.guilan.ac.ir/article_2525.html
https://naqd.guilan.ac.ir/article_2525_ba7cc78e7bff0be489101eff25fb7997.pdf
دانشگاه گیلان
نقد و نظریه ادبی
2476-7387
2820-9826
2
1
2017
03
21
موضع مؤلف پنهان حکایتهای کلیله و دمنه: برساخت توزیع فضا
53
84
FA
پارسا
یعقوبی جنبه سرائی
دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه کردستان
10.22124/naqd.2017.2526
در هر یک از متنهای کارکردگرای کلاسیک فارسی همچون نوشتههای سیاسی-اخلاقی، صدایی ایدئولوژیک و پنهان وجود دارد که به رغم تفاوتهای ظاهری حکایتها و تنوع موضوع آنها، در تکتک بخشها یا قصههای هر متن جاری است. صدای مذکور که برآمده از موضع مؤلف پنهان متن است، در کتاب <em>کلیله و دمنه</em> به شکل ضمنی اما مؤکد و مداوم بر رابطهای فاصلهگرایانه و سلسلهمراتبی در انواع روابط اجتماعی پای میفشارد. در این نوشتار موضع مؤلف پنهان حکایتهای <em>کلیله و دمنه</em> با تکیه بر دو بافت برسازنده متن -موقعیتی و کلامی- تبیین خواهد شد. البته بنا به سابقه تاریخی تکوین و تدوین حکایتها، ایدئولوژیهای کاستیِ هندی و اندیشه سیاسی ایرانشهری بهمثابه بافتِ موقعیتی- معرفتیِ متن مفروض گردیده و برای معرفی، طبقهبندی و تحلیل بافتِ کلامی نیز بر نشانگان توزیع فضا در نوشتار نصرالله منشی تکیه شدهاست. نتیجه بیانگر آن است که نشانگان توزیع فضا که بر زبان کارگزاران درونمتنی در سطوح مختلف جاری شده؛ حاکی از تولید و رواج گفتمانی مبتنی بر حفظ نظمِ از پیش تثبیتشده و مرزبندیهای برآمده از آن در قالب نظام تنبیه و تشویق است؛ بهطوریکه پاداشِ حفظ نظم و رعایت مرز، بقا و رستگاری و عدول از آنها سبب مرگ یا خسران فرض شدهاست.
کلیله و دمنه,مؤلف پنهان,اندیشه سیاسی ایرانشهری,توزیع فضا
https://naqd.guilan.ac.ir/article_2526.html
https://naqd.guilan.ac.ir/article_2526_e91f578c87939a510228c2a421a32aca.pdf
دانشگاه گیلان
نقد و نظریه ادبی
2476-7387
2820-9826
2
1
2017
03
21
تحلیل نمونهوار زنان شیزوفرنیک در رمانهای پسامدرن فارسی (کولی کنارآتش، ساربان سرگردان و باورهای خیس یک مرده)
85
102
FA
فاطمه
ادراکی
دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد
mastanehabed@gmail.com
تقی
وحیدیان کامیار
استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد
nirwana_372@yahoo.com
محمد
فاضلی
استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد-
10.22124/naqd.2017.2527
شیزوفرنیا به معنای گسیختگی روحی و چندشخصیته بودن از مؤلفههای شخصیتهای پسامدرنیستی است که در آثار پسامدرن، تفاوت آنها با شخصیتهای طبیعی نشان داده میشود. شخصیتهای شیزوفرنیا چنانکه دلوز و گتاری میگویند، میل خود را برخلاف شخصیتهای ادیپی در ابژه خاصی محدود نمیکنند و به ابژههای متفاوتی میاندیشند و از همین راه دچار پراکندگی و گسیختگی میشوند. شخصیتهای اگزیستانسیال، پوچگرا و آواره به این پراکندگی و بیگانگی میرسند، اما پراکندگی و گسیختگی روحی آنان گاهی تشدید مییابد.<br />این مقاله به سه رمان مطرح پسامدرن ایرانی توجه دارد و آنها را نمونه رمانهای پسامدرن ایرانی قلمداد میکند. همه گونههای شخصیتی زنان در این رمانها به چشم میخورد. نویسندگان دو رمان <em>ساربان سرگردان</em> و <em>کولی کنار آتش</em> زناند و نویسنده رمان <em>باورهای خیس یک مرده</em> مرد است که این نکته نیز در مقاله مطمح نظر میباشد. از نتایج مقاله، شیزوییتر بودن شخصیت اصلی رمانهایی مثل <em>کولی کنار آتش</em> است و عامل این ویژگی نیز چه بسا مردان هستند. از اهداف مقاله شناخت شخصیتهای زن در رمانهای پسامدرن است و روش آن به گونهای تحلیلی به شخصیت شیزوفرنیایی زنان در رمانهای یاد شده میپردازد و بیان میدارد که زنان در داستانهای مردان نقش حاشیهایتری دارند.
رمان,زنان,شیزوفرنیا,پسا مدرن,نویسندۀ زن
https://naqd.guilan.ac.ir/article_2527.html
https://naqd.guilan.ac.ir/article_2527_b8585b2114de7051deb83ae2d423f9e8.pdf
دانشگاه گیلان
نقد و نظریه ادبی
2476-7387
2820-9826
2
1
2017
03
21
محاکات و روایت از دیالوگهای افلاطون تا درامهای خواندنی مدرن
103
128
FA
مژده
ثامتی
دانشجوی دکتری تاریخ تطبیقی و تحلیلی هنر اسلامی دانشگاه هنر تهران
mjd.sameti@gmail.com
فرزان
سجودی
دانشیار گروه نمایش دانشکده سینما و تئاتر دانشگاه هنر تهران
fsojoodi@gmail.com
کامران
سپهران
دانشیار گروه نمایش دانشکده سینما و تئاتر دانشگاه هنر تهران-
kamran@sepehran.com
10.22124/naqd.2017.2528
دیالوگهای افلاطون همواره در حوزه فلسفه بستر مطالعه و بررسی بوده، اما در حوزه درام، کمتر توجهی به ویژگیهای دراماتیک این دیالوگها شدهاست. بهویژه آنکه افلاطون از مخالفان هنرهای محاکاتی بهویژه تئاتر و درام بوده، و همین امر موجب تفوق عنصر روایت در آثار او شده بود. ازاینرو میتوان دیالوگهای او را با معیارهای درامهای روایی بررسی کرد. درامهای روایی در دوره مدرن در اروپا رونق یافت و تحت عنوان درامهای خواندنی به رسمیت رسید. پژوهش پیش رو به بررسی مؤلفههای محاکاتی و روایی در این درامها و تطبیق آن با دیالوگهای افلاطونی میپردازد. ابتدا مفاهیم محاکات و روایت تشریح، و سپس آراءِ افلاطون درباره محاکات و روایت بیان شدهاست. رابطه افلاطون با تراژدی و کمدی نیز به طور مشخص مورد بررسی قرار گرفتهاست. سپس به جایگاه تئاتر در دوره مدرن و در میان هنرهای غیرمحاکاتی پرداختهایم که حاصل آن، درامهای خواندنی هستند. در تفسیر درامهای خواندنی، نمایشنامه <em>چهار قدیس در سه پرده</em> اثر گرترود استاین و ساختار کلی نمایشنامههای برتولت برشت و ساموئل بکت، از نمایشنامهنویسان مدرنیست، بررسی شدهاست. در انتها با دستیابی به مؤلفههای درامهای خواندنی و تطبیق آنها با دیالوگهای افلاطونی، به مختصات دیالوگهای افلاطونی در قالب گونهای دراماتیک دست مییابیم.
محاکات,روایت,دیالوگ,افلاطون,درام خواندنی
https://naqd.guilan.ac.ir/article_2528.html
https://naqd.guilan.ac.ir/article_2528_a42fdf7d89823dd3fda442cdc0e425d5.pdf
دانشگاه گیلان
نقد و نظریه ادبی
2476-7387
2820-9826
2
1
2017
03
21
معرفی روشهای مبتنی بر خطابه باستان در نقد رتوریکی کتاب مقدس و بررسی چالشهای به کارگیری آنها در مطالعات نامه به عبرانیان
129
149
FA
محمد
احمدی
0000-0001-8911-7608
دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران
mohammadahmadi1368@yahoo.com
تقی
پورنامداریان
استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران و پژوهشگاه علوم انسانی
namdarian@ihcs.ac.ir
10.22124/naqd.2017.2529
نقد رتوریکی در چند دهه اخیر به عنوان روشی برای ارزیابی نامههای <em>کتاب مقدس</em> شناخته شدهاست و منتقدان بسیاری از این رویکرد انتقادی برای مطالعه نامههای مسیحی بهره گرفتهاند. بهغیر از ساختار ارتباطی نامهها -که طبعاً برای تحلیل رتوریکی مناسب است- علت دیگر کاربست نقد رتوریکی برای بررسی نامهها آن است که به نظر میرسد نامههای مسیحی در شیوه نگارش تحت تأثیر قوانین خطابه باستان بودهاند. امروزه برخی از محققان باور دارند که اصول نامهنگاری در دوران باستان تحت تأثیر تعلیمات معلمان خطابه به شیوه خاصی تنظیم شدهاست و این امر شباهتهایی را میان خطابهها و نامهها در دوران باستان به وجود آوردهاست. این نظر اگرچه به طور کامل در محافل آکادمیک پذیرفته نیست، اما گروهی از منتقدان را بر آن داشتهاست تا براساس اصول خطابه باستان به نقد رتوریکی نامههای <em>کتاب مقدس</em> اهتمام کنند. در این مقاله ضمن معرفی مهمترین روشهایی که براساس اصول خطابه باستان در نقد رتوریکی <em>کتاب مقدس</em> پدید آمدهاست، چالشهای موجود در بهکارگیری این روشها را در مطالعات نقد رتوریکی نامه به عبرانیان ارزیابی میکنیم.
نقد رتوریکی,رتوریک,خطابه,کتاب مقدس,نامهنگاری,نامه به عبرانیان
https://naqd.guilan.ac.ir/article_2529.html
https://naqd.guilan.ac.ir/article_2529_c632ccd5eacd92985a41cb4c615ac4fe.pdf
دانشگاه گیلان
نقد و نظریه ادبی
2476-7387
2820-9826
2
1
2017
03
21
ناسازگاری روششناختی و تئوریک با موضوع، در «روایتپژوهی داستانهای عامیانه ایرانی»
151
173
FA
سید علی
قاسم زاده
دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه بینالمللی امام خمینی (ره)
10.22124/naqd.2017.2530
پژوهش در حوزه داستانهای عامیانه فارسی با تأسیس گرایش ادبیات عامه در دانشگاههای کشور، روندی فزاینده پیدا کردهاست. در این میان، بهرهگیری از نظریههای ادبی در بازخوانی و نقد و تحلیل آثار شفاهی یا مکتوب ادب عامه در ایران، از رویکردهای تازه و نوآورانه است. کتاب <em>روایتپژوهی داستانهای عامیانه ایرانی</em> نوشته مریم شریفنسب را میتوان یکی از این پژوهشهای نوبنیاد بهشمار آورد که کوشیده با تلفیق رویکردهای روایتشناختی ساختاری بهویژه آرای نظری پراپ، چتمن، لینتولت و ژرار ژنت با روشهای سنتی نقد داستان، یعنی بررسی عناصر داستان، طرحی نو دراندازد. جستار حاضر با توجه به ضرورت نگاه منتقدانه به پژوهشهای دانشگاهی تلاش کردهاست به شیوه نقد محتوایی، ناسازگاری و ناهمگونی نظریه و روش مورد پسند نویسنده را با موضوع کتاب مزبور بازگو کند. از نتایج تحقیق برمیآید با وجود تلاش نویسنده برای بازخوانی قصههای عامیانه فارسی از منظر نظریههای روایتشناسی ساختارگرا و ارائه ساختار روایی جامع از حکایات عامیانه فارسی، برجستگی خطاهای محتوایی و خطای نظری و روششناختی، دستاورد تحقیق را به چالش کشاندهاست.
ادبیات عامه,روایتشناسی ساختارگرا,نقد عملی,خطای تئوریک,مریم شریفنسب
https://naqd.guilan.ac.ir/article_2530.html
https://naqd.guilan.ac.ir/article_2530_17c0eb40a406be9df6583c3e1e71ec3c.pdf